نمی دانم چرا اینقدر از آمار می ترسم
و از لحن بیان مجری اخبار می ترسم
تورم رفته بالای چهل پنجاه اما او
دهد داد سخن از دَه ، از این انکار می ترسم
مرتب نسخه می پیچد برای مردم دنیا
خودش تب می کند اما، از این عطار می ترسم
خدا پشت و پناه او که دارد می رود، اما
اگر همزاد او آمد، از این تکرار می ترسم

ز کم کاری دولت بنده را هرگز ملالی نیست
به هر کاری که دولت می کند اصرار می ترسم
ز گنده گویی و گفتار های نغز مسئولان
که داده بارها دست من و تو کار می ترسم
ریال ما اگر با کاه شد هم سنگ باکی نیست
دلار اما اگر شد اندکی بیمار می ترسم
دلار از هیبت آن زید شد چون کاغذی پاره
اگر که پوند هم شد روزگاری خوار می ترسم

اما مسببان این شکست خانگی قبل از تشکیل کمیته های مختلف در مجلس و دولت و فدراسیون فوتبال بدین شرح است:

 - باران: نامبرده ضمن ایجاد ترافیک و اعصاب خوردی برای هواداران و کاهش تعداد آنها برای حضور در ورزشگاه، زمین بازی را لغزنده کرد تا بازیکنان فنی و همه فن حریف تیم ملی مجبور شوند از همه تاکتیک ها به تاکتیک «بکش زیرش؛ برسه به 18قدم» استفاده کنند و مهاجمان هشت دانگ و استقوس دار(!) ما هم بر اثر لغزش آنطور نباشند که باید باشند.
 

- احمدی نژاد: رییس جمهور اگر مثل دفعه قبل از تیم ملی حمایت می کرد و به کمپ تیم می رفت و با آنها می نشست و گپ می زد و عکس یادگاری می انداخت، این اتفاق نمی افتاد. گفته می شود، بازیکنان تیم ملی به حضور مسئولان رده اول کشور در کمپ تمرینات، عادت کرده اند و در صورت بی توجهی دوباره، دچار افسردگی مفرط می شوند.

سعید سلیمان پور ارومی ملقب به بوالفضول الشعرا در این قطعه شعر طنز که در وبلاگش منتشر کرده با اشاره به نوسانات بازار ارز و طلا، گلایه‌‌های خود را به باد صبا گفته و فعلا بی خیال بیست‌وسی و اخبار یار شده است!

ای صبا! دیگر از این پس خبر از یار نیار

که کنون دلزده از عشقم و فارغ از یار

نه فقط با تو و اخبار تو مشکل دارم

ساعت بیست و سی نیز نبینم اخبار!

تا که تغییر کند کاربریمان زین پس

رفتم از حلقۀ عُشّاق به سوق تُجّار!

دیگر از کلبۀ عشق آمده‌ام سوی دکان

یعنی از کوی نگار آمده‌ام تا بازار

گیرم آنجا دل بی عرضۀ من گم گشته‌ست

سکه و ارز مگر ریخته در کوی نگار؟

عده ای دیگر اعتقاد دارند که این کار سفارشی است از تیم ملی فوتبال فرانسه که پرچم سرخ و سفید و آبی دارد و برای جام جهانی سروده شده باشد و او هم که مانند ما مشکل مالی داشته، مجبور شده این کار تینیج! را بسراید.

نقدی بر شعر «یه توپ دارم قل قلیه» - صابر قدیمی

قبل از هر چیز می خواهم بگویم این شعر یکی از عمیق ترین اشعاری است که تا به حال با آن مواجه شده ام و شاعر آن فیلسوف و اندیشمندی بسیار بزرگ است و حیف نمی دانم کیست! احتمال می دهم این اثر برای قرن یکم یا نهایتا دوم باشد که اشراف مولف بر هرمونوتیک، دیالکتیک، مضامین اروتیک و حتی سیاتیک! جای بسی شگفتی است. من مصرع به مصرع جلو می روم و شما را با عمق این ابیات آشنا می کنم.

یه توپ دارم قل قلیه:
در همان ابتدای کار شاعر مرزها را می شکند و نشان می دهد که با شاعری آوانگارد با دغدغه های جهانی مواجهیم. "توپ" در اینجا استعاره از زمین است و قل قلی بودن توپ تلمیح دارد به داستان نوستالژیک "کدو قل قله زن" و یا تواردی است بر: "نه فلفلی ،نه قلقلی، نه مرغ زرد کاکلی!..." که از حافظه بالای شاعر نشأت می گیرد.

سرخ و سفید و آبیه:
این مصرع بسیار بحث بر انگیز است. عده ای از منتقدین اعتقاد دارند که اصل این مصرع "سرخ و سپید و سبزه"!(پرچم ایران) بوده و او می خواسته حس ناسیونالیستی خود را القا کند که بنا به مسائل سیاسی روز شاعر برای کسب مجوز، آن را از سبز به آبی تغییر داده است. البته در هر دو حالت قافیه را به باقالی فروش سر کوچه واگذار کرده، زیرا "آبیه "و یا "سبزه "با "قل قلیه " قافیه نیست. مثلا "قل قلیه" با "باقالیه" ،یا "چه عالیه"، یا "چه حال و احوالیه" قافیه است. بگذریم، عده ای دیگر اعتقاد دارند که این کار سفارشی است از تیم ملی فوتبال فرانسه که پرچم سرخ و سفید و آبی دارد و برای جام جهانی سروده شده باشد و او هم که مانند ما مشکل مالی داشته، مجبور شده این کار تینیج! را بسراید.
البته من با نظر دوم کاملا مخالفم. دلیلش هم شعری است که الان برای شما مطرح می کنم که هزار سال پیش فردوسی بزرگ با استفاده از این ترانه آن شعر را سروده که منتشر نشده و دست به دست به من رسیده و حالا برایتان می خوانم تا ببینید که این کار قدمتی بیش از هزار سال دارد:
(یکی توپ دارم که آن قل قل است/میان زمین و هوایش ول است/ و رنگش که سرخ آبی و هم سپید، چنین نعمتی در دو عا لم که دید؟!) که مشخص است این کار خواسته و یا ناخواسته تقلیدیست از شعر "یه تو پ دارم..."

 

کارشناسان سالهاست در حال تحقیق بر روی این پروژه هستند که آیا این اتفاقات در سایر ممالک نیز اتفاق می‌افتد یا نه و هنوز البته به نتایج درخوری دست نیافته‌اند

اول

پول می دهیم، هیئت انتخاب می گذاریم، ساعت ها جلسه می گذارند و اخبار آن را رسانه ای می کنیم و همه را مطلع می کنیم که ما هم «نماینده اسکار» داریم، بعد «اسکار» را تحریم می کنیم.

پیشنهاد: شورای فرهنگ عمومی با کارشناسان فنی وزارتخانه، اساسنامه آکادمی اسکار را بررسی و در صورت مورد داشتن _ که صددرصد پر از مورد است _ آن را منحل کنند. داستان اسکار برای همیشه _ بستگی به دولت مردان بعدی دارد _ بسته خواهد شد.
 

دوم

برای ملت خط و نشان می کشیم، ماشین ها را زوج و فرد می کنیم. از آبان ماه، تبلیغات می کنیم، ثبت نام می کنیم، بررسی می کنیم، لیست های متعدد منتشر می کنیم، رونمایی می گیریم و اسفندماه شروع به توزیع می کنیم و...محدوده های جدید را مشخص می کنیم، جریمه ها را افزایش می دهیم، ماشین ها را به پارکینگ منتقل می کنیم، دوربین های مکانیزه تهیه و تعبیه می کنیم که «طرح ترافیک» داشته باشیم. بعد اول سال که می شود، قبل از ورودی طرح، دکه فروش طرح روزانه مستقر می کنیم.

پیشنهاد: کلا چقدر می شود، بفرمایید یک جا حساب کنیم، اینقدر بچه ها پای دوربین و چاپخانه و سایت و بررسی اسناد و ...معطل نشوند.

سعید سلیمان پور ارومی در این قطعه شعر، به برخی مصائب قدیمی فوتبال کشور اشاره کرده که در حال حاضر خیلی وخیم‌تر از این حرفهاست...

گلش پرپر، دو کفشش پاره فوتبال
عجب وضعش فلاکت باره فوتبال

شبیه رینگ بوکسه بی تعـــــارف
که بعضاً عرصـــه‌ی پیکاره فوتبال

هِدش تو صورت و تکلش رو ساقه
پر از کارت و پر از اخطاره فوتبال

تو گوشِت پنبه کن مشدی
که امروز پر از فحش و پر از لیچاره فوتبال

همش گل می کنن، انگاری شوتن
چــه مسئولان توپی داره فوتبال

مدیریت که کشکی شد عزیزم
بکش آه و بگو : بیچـــــاره فوتبال

شاعر این قطعه طنز که ظاهرا خیلی با مشکلات دست به گریبان است اما همچنان با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته و با امید زنده است و راه حل اساسی برای وعده مسئولان پیدا کرده.

الهی، من با این که بنده‌ای بسیار باهوشم
ولی از بخت بد، در زندگی چون برق، خاموشم
یکی از دوستان من مدیرکل شد و دیگر
دمی با من نمی‌جوشد، منم با او نمی‌جوشم!
یکی هم شد بساز بفروش و گردید ساکن شمرون
ولیکن بنده شاعر، هنوزم ساکن شوشم
برای سور و سات خونه‌ام چون آس و بی‌پولم
باید یک تخته از شش تخته زیلوهامو بفروشم

شعار و وعده بسیار چون می‌داد آزارم
خریدم بسته‌ای پنبه، چپاندم داخل گوشم
چو می‌بینم منو هر کس به نوعی داره می‌دوشه
منم می‌رم از امشب گاو گل عباس و می‌دوشم!
رضا هستم من از این زندگانی با همه تلخی
تا شیرینش کنم، از صبح تاشب سخت می‌کوشم
مرا گردن کلفتی دید و گفتا: حیف، لاجونی
ولی یکدفعه چون خرسی پرید از دور، بردوشم
...

کجایی حاجی ارزونی، گرونی کرد، داغونم
بیا ای جان جانان، بازه از بهر تو آغوشم!

اخبار و گزارشات و مصاحبه‌های منتشر شده در کشور، گاه به خودی خود «طنز» محسوب می‌شود و واقعا نیازی به دست‌کاری ندارد اما به هر حال ما هم باید به شکلی کاری انجام دهیم تا به بیکاری «متهم» نشویم!

اول: سعید سهیلی با ابراز گله از جمع‌آوری نسخه‌های نمایش خانگی «گشت ارشاد» گفت: نمی‌دانیم به کجا پناه ببریم؟! سهیلی افزود: من با پخش کننده به عنوان پخش گشت ارشاد قرار داد بستم اما متاسفانه آنها به جمع آوری کار پرداختند و متاسف هستم از اینکه برای پخش قرار داد می‌بندیم اما برای جمع‌آوری کار می‌شود.

بعد از خبر:
ای آقا! شما فکر کردی با این سیاه نمایی ها می توانی مجوز اکران بگیری؟! بعد هم در این مملکت گاهی هیچکسی با هیچ پخشی قرارداد نمی بنند اما کلی چیز برایش پخش می شود به صورت خودجوش! حالا بدون اینکه قرارداد «جمع» ببنندی آن بنده های خدا کارت را راه انداخته اند، به جای تشکر اینطوری شلتاق می اندازی؟! تازه شما باید در اسرع وقت از اقدامات خوب گشت ارشاد اصلی که فتنه سی دی فیلم شما را شناسایی و در نطفه خفه کرد، تقدیر هم بکنید. بدهیم بچه ها بیایند خودجوش کرکره مغازه تان را بیاورند پایین؟!

طرح زوج و فرد کردن ورود ذرات گرد و غبار و نمک به آسمان کشور عزیز و پهناورمان جهت رعایت سلامت مردم گرانقدرمان، در صورت بروز سونامی نمک.

رؤیا صدر در ایسنا نوشت:بنا بر اظهارات سرپرست معاونت آب و آبفای وزارت نیرو در گفت‌وگو با ایسنا، مصوبه دولت مبنی بر هدایت رود ارس به دریاچه ارومیه در مدت پنج سال آینده اجرایی می‌شود. بنابراین ما با استفاده از نظرات مخترعان و دانشمندان عزیزمان، طرح‌های دیگری را ارائه می‌کنیم تا در هیأت دولت در اسرع وقت، ابتدا تصویب و سپس با دو سیخ بوق و کرنای اضافه در اخبار سیما اعلام بشود. بعدش هم خدا بزرگ است، حداقل حسنش این است که تا چند روز دل مردم همیشه پای صحنه‌ اخبار سیما را خوش می‌کند...

و اما طرح‌های ما:

-طرح زوج و فرد کردن ورود ذرات گرد و غبار و نمک به آسمان کشور عزیز و پهناورمان جهت رعایت سلامت مردم گرانقدرمان، در صورت بروز سونامی نمک.

-طرح ایجاد محدوده‌ پرواز ممنوع برای ذرات نمک در آسمان و اعمال جریمه سفت و سخت برای ذرات خاطی که نزدیکی آن‌ها مخاطره‌آمیز خواهد بود.

-طرح بارور ساختن اجباری و تشویقی ابرهای آسمان که بلاتکلیف بالای سر دریاچه ارومیه، به گشت‌زنی مشغول‌اند و واداشتن این عزیزان برای تلاش شبانه‌روزی جهت بالا آوردن سطح آب دریاچه.

-طرح رایزنی با آفتاب (شمس سابق و خورشید اسبق) مبنی بر خودداری نام‌برده از ایجاد گرما (حتا از نوع ولرم و دلپذیر) روی دریاچه‌ ارومیه تا حداقل پنج سال.

-طرح بستن قرارداد با آسمان هفتم برای تأمین آب زمین‌های کشاورزی اطراف دریاچه به دو شیوه‌ قطره‌یی و سیلابی و اعلام ممنوعیت استفاده از آب دریاچه ارومیه برای کشاورزی. در همین راستا حمل انواع دبٌه، سطل، دلو و بطری نوشابه به منظور جابه‌جایی آب تا شعاع چهار کیلومتری دریاچه ممنوع اعلام شده و خاطیان به سزای اعمال زشت خود خواهند رسید.

-طرح هدایت آب دریای کارائیب و خلیج مکزیک به دریاچه‌ ارومیه در ساعات اداری، بجز روزهای تعطیل (پنج‌شنبه‌ها از 8 تا 12) با توان متخصصین داخلی. (در این صورت ایران نخستین کشور خواهد بود که به دانش انتقال آب از دریای کارائیب و خلیج مکزیک به دریاچه‌ ارومیه دست خواهد یافت)

-طرح برگزاری سمینار بین‌المللی "دریاچه‌ ارومیه و راهکارهای ژئومورفیک بشریت تشنه‌ اکوسیستم" با حضور تمامی دانشمندان داخلی و خارجی دنیا و خانواده با بخش ویژه‌ رقص دلفین‌ها.

-لازم به ذکر است که با اجرای بندهای بالا، پیش‌بینی می‌شود که ظرف مدت سه ماه، میزان حجم آب دریاچه ارومیه به پنج برابر (در مقیاس درجه‌ی ریشتر) رسیده، به سمت دریای خزر سرازیر شود که برای جلوگیری از این امر، طرح ریختن مازاد آب دریاچه‌ ارومیه به اقیانوس منجمد شمالی از طریق احداث خط لوله‌ زمینی در دستور کار قرار می‌گیرد. با ساکنان مسیر خط لوله هم صحبت شده و آن‌ها ضمن حمایت از مردم مظلوم کشورهای منطقه، گفتند که حرفی ندارند. فقط قبلش اطلاع بدهیم تا اثاث‌ها را جمع کنند ببرند بگذارند خونه‌ی مادرخانوم اینا.

مرحمت زیاد.

اصلا ما بی جهت عادت کردیم برخی مشکلات و بی کفایتی ها و کم کارهای را به دولت و سایر دستگاه ها نسبت دهیم در حالی که ایراد اصلی از ناتوانی های فردی خود ماست!

در مطبّت آمدم رنجور و بیمار ای طبیب!

شب همه شب مانده‌ام از غصّه بیدار ای طبیب!

قوّۀ بینایی‌ام افتاده از کار ای طبیب!

روز روشن گشته بهر من شب تار ای طبیب!

دارویی تجویز کن بهر منِ زار ای طبیب!

• فروشگاه ری بای
• رایانمهر
• حل آنلاین انتگرال های پیچیده
• my galaxies
• " وبسایت انجمن فیزیک دانشگاه تفرش "
• تیم فوتبال گهر
• هر چی که بخوای اینجا هست
• sm download
• دانلود آهنگ ، موزیک ویدیو ، عکس ، کلیپ ، داستان
• سایه روشن
• علم روز
• بچه های فیزیک 90
• دختری از جنس حوا
• ساعت رومیزی ایینه ای
• رقص نور لیزری موزیک



تبادل لینک هوشمند








• قالب وبلاگ

• وبلاگ اسکین
• انجمن پیچک
• تعبیر خواب
• بازی آنلاین
• کتاب و مقاله