appearance
use your smile to change this world , but dont let this world change your smile
درباره وبلاگ


شب در چشمان من است، به سياهی چشمانم نگاه کن... روز در چشمان من است، به سفيدی چشمانم نگاه کن... شب و روز در چشمان من است، به چشمانم نگاه کن... پلک اگر فرو بندم جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت...
چت باکس

شاعر این قطعه طنز که ظاهرا خیلی با مشکلات دست به گریبان است اما همچنان با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته و با امید زنده است و راه حل اساسی برای وعده مسئولان پیدا کرده.

الهی، من با این که بنده‌ای بسیار باهوشم
ولی از بخت بد، در زندگی چون برق، خاموشم
یکی از دوستان من مدیرکل شد و دیگر
دمی با من نمی‌جوشد، منم با او نمی‌جوشم!
یکی هم شد بساز بفروش و گردید ساکن شمرون
ولیکن بنده شاعر، هنوزم ساکن شوشم
برای سور و سات خونه‌ام چون آس و بی‌پولم
باید یک تخته از شش تخته زیلوهامو بفروشم

شعار و وعده بسیار چون می‌داد آزارم
خریدم بسته‌ای پنبه، چپاندم داخل گوشم
چو می‌بینم منو هر کس به نوعی داره می‌دوشه
منم می‌رم از امشب گاو گل عباس و می‌دوشم!
رضا هستم من از این زندگانی با همه تلخی
تا شیرینش کنم، از صبح تاشب سخت می‌کوشم
مرا گردن کلفتی دید و گفتا: حیف، لاجونی
ولی یکدفعه چون خرسی پرید از دور، بردوشم
...

کجایی حاجی ارزونی، گرونی کرد، داغونم
بیا ای جان جانان، بازه از بهر تو آغوشم!

اصلا ما بی جهت عادت کردیم برخی مشکلات و بی کفایتی ها و کم کارهای را به دولت و سایر دستگاه ها نسبت دهیم در حالی که ایراد اصلی از ناتوانی های فردی خود ماست!

در مطبّت آمدم رنجور و بیمار ای طبیب!

شب همه شب مانده‌ام از غصّه بیدار ای طبیب!

قوّۀ بینایی‌ام افتاده از کار ای طبیب!

روز روشن گشته بهر من شب تار ای طبیب!

دارویی تجویز کن بهر منِ زار ای طبیب!



ادامه مطلب ...

به تعداد آدم​های روی زمین راه هست برای رسیدن به پست و مقام و به همین میزان راه هست برای حفظ آن و پیشرفت و ترقی...در ادامه چند نمونه خدمت​شما عرض می​شود.

از زبان استاد زنده یاد «مهرداد اوستا» به شاعرى دیگر!

 گذشتى و نگذشتم، رَمیدى و نَرَمیدم
نهفتى و ننهفتم، چمیدى و نَچَمیدم

تو تا مدارج عالى، به اوج قدرت مالى
پریدى و نپریدم، رسیدى و نرسیدم

مدیح مردم نادان، سرودى و نسرودم
به نعره، چاک گریبان، دریدى و ندریدم

حواله‏ هاى «تویوتا» زمین و خانه و ویلا
گرفتى و نگرفتم، خریدى و نخریدم

به پیشگاه رئیسان، خمیدى و نخمیدم
کنار بادیه لیسان، لمیدى و نلمیدم

کنار دلبر مهر و، شَرا… شَ-… شربت لیمو
نشستى و ننشستم، چشیدى و نچشیدم

ز دوستان قدیمى، ز همدلان صمیمى
گسستى و نگسستم، بُریدى و نبریدم

خُزَ عبلات ادارى، براى سود تجارى
نوشتى و ننوشتم، دویدى و ندویدم

هزار نکته چون یخ، هزار بَه بَه و بَخ بَخ
پراندى و نپراندم، شنیدى و نشنیدم

تو بر زُغال فلانى، دَمیدى و نَدَمیدم
از آن که افتد و دانى، کشیدى و نکشیدم!

از کتاب رفوزه ها. ابوالفضل زرویی نصر آباد

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 286
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 289
بازدید ماه : 420
بازدید کل : 64257
تعداد مطالب : 80
تعداد نظرات : 38
تعداد آنلاین : 1




<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 286
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 289
بازدید ماه : 420
بازدید کل : 64257
تعداد مطالب : 80
تعداد نظرات : 38
تعداد آنلاین : 1

 
 
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است |طراحی : پیچک